
زندگی نامه
امام باقر(ع) ،پنجمين امام معصوم در یکم رجب سال 57 هجرى قمری در شهر مدينه چشم به جهان گشود (مصباح المتهجد، شيخ طوسى،ص )557.. او را«محمد»ناميدند و«ابو جعفر»كنيه و«باقر العلوم »يعنى «شكافنده ى دانشها» لقب آن گرامى است. امام باقر علیه السلام ، در جریان کربلا حضور داشتند و سن مبارک ایشان، چهار سال بود.
امام باقر (ع) از دو سو- پدر و مادر- نسبت به پيامبر و حضرت على و زهرا عليهم السلام مى رساند،زيرا پدر او امام زين العابدين(ع) فرزند امام حسين(ع)،و مادر او بانوى گرامى «ام عبد الله » فاطمه دختر امام مجتبى(ع) است.
امام باقر العلوم(ع)،هفتم ذيحجه ى سال 114 هجرى قمری در پنجاه و هفت سالگى در زمان ستمگر اموى «هشام بن عبد الملك »مسموم و شهيد شد.»
دانش امام
دانش امام باقر عليه السلام نيز همانند ديگر امامان از سر چشمه ى وحى بود،آنان آموزگارى نداشتند و در مكتب بشرى درس نخوانده بودند.
«عبد الله بن عطاء مكى » مى گوید:هرگز دانشمندان را نزد كسى چنان حقير و كوچك نيافتم كه نزد امام باقر عليه السلام؛
«حكم بن عتيبه »كه در چشم مردمان جايگاه علمى والايى داشت در پيشگاه امام باقر چونان كودكى در برابر آموزگار بود. ارشاد، شيخ مفيد، ص 264..
شخصيت آسمانى و شكوه علمى امام باقر (ع) چنان خيره كننده بود كه «جابر بن يزيد جعفى » به هنگام روايت از آن گرامى مى گفت:«وصى اوصياء و وارث علوم انبياء محمد بن على بن الحسين مرا چنين روايت كرد...» همان، ص 264.
اخلاق امام باقر (ع)
یکی از ویژگیهای خیلی خوب امام محمد باقر علیه السلام این بود که هر وقت به دوستانش نزدیک می شد با آنها دست می داد و می فرمود: این کار، دلها را به هم نزدیکتر و مهربانتر می کند و دشمنیها را از بین می برد. همین اخلاق خوب امام بود که باعث می شد تا مردم ایشان را دوست داشته باشند و حتی این برخوردهای با محبت و احترام باعث می شد که خیلی از کسانی که با ایشان بد بودند به ایشان احترام بگذارند و حتی با آن حضرت دوست بشوند.
مردى از اهل شام در مدينه ساكن بود و به خانه ى امام بسيار مى آمد و به آن گرامى مى گفت: «...در روى زمين بغض و كينه ى كسى را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم!و عقيده ام آنست كه اطاعت خدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمنى با توست،اگر مى بينى به خانه ى تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردى سخنور و اديب و خوش بيان هستى!»در عين حال امام عليه السلام با او مدارا مى فرمود و به نرمى سخن مى گفت.چندى بر نيامد كه شامى بيمار شد و مرگ را رويا روى خويش ديد و از زندگى نااميد شد،پس وصيت كرد كه چون در گذرد امام باقر(ع) بر او نماز گذارد.
شب به نيمه رسيد و بستگانش دریافتند که او مرده است،بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر عليه السلام را ديد كه نماز صبح به پايان برده و به مشغول تعقیب است.
عرض كرد:آن مرد شامى از دنیا رفته و خود چنين خواسته كه شما بر او نماز گزاريد.
فرمود:او نمرده است...شتاب مكنيد تا من بيايم.
آنگاه به خانه ى شامى آمد و بر بالين او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را نشانيد و پشتش را به ديوار تكيه داد و شربتى طلبيد و به او داد و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت.
مدتی نگذشت كه شامى شفا يافت و به نزد امام آمد و عرض كرد:
گواهى مى دهم كه تو حجت خدا بر مردمانى»امالى، شيخ طوسى، ص 261. »

چگونگی شهادت
هشام، خلیفه و حاکم زمانِ امام باقر علیه السلام ، یکی از نزدیکانش را مامور کرد تا امام باقر علیه السلام را شهید کند، آن مرد بدکار هم حضرت باقر علیه السلام را مسموم کرد و باعث شد تا امام، در روز دوشنبه هفتم ذی حجه سال 114 هجری، در شهر مدینه به شهادت رسید. آن حضرت 57 سال در این جهان زیست. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین علیه السلام و پس از وی 35 سال با پدرش زندگی کرد و 18 سال بقیه عمرش را به تنهایی به سر برد.
اصحاب و شاگردان امام(ع)
در مكتب امام باقر (ع) شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش يافتند از جمله:
1-«ابان بن تغلب »: ابان از شخصيتهاى علمى عصر خود بود و در تفسير،حديث،فقه، قرائت و لغت تسلط بسيارى داشت.والايى دانش ابان چنان بود كه امام باقر (ع) به او فرمود در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوى بده زيرا دوست دارم مردم چون تويى را در ميان شيعيان ما ببينند. جامع الروات، مجمد بن علی اردبیلی، ج 1، ص9.
2-«زراره»: زراره از قرائت و فقه و كلام و شعر و ادب عرب بهره اى گسترده داشت و نشانه هاى فضيلت و ديندارى در او آشكار بود. همان، ص 117.
3-«محمد بن مسلم »:فقيه اهل بيت و از ياران راستين امام باقر و امام صادق عليهما السلام بود،او اهل کوفه بود و براى بهره گرفتن از دانش بيكران امام باقر (ع) به مدينه آمد و چهار سال در مدينه ماند.

برخی از سخنان امام(ع)
دروغ خرابى ايمان است. وسائل الشيعه، محمد بن حسن حر عاملی ،ج 2، ص 233.
مؤمن،ترسو و حريص و بخيل نمى شود. همان، ص 6.
همانا خداوند با حيا و بردبار را دوست مى دارد. همان، ص 455.
آنكه خشمش را از مردم باز دارد خداوند عذاب قيامت را از او باز دارد. همان، ص 469.
آنانكه امر به معروف و نهى از منكر را عيب مى دانند بد مردمانى هستند. فروع كافى، محمد بن یعقوب کلینی، ص 343.