غزل امام خمینی(ره):
«من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم/چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم/همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شررى/که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز/که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم/خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد/از دم رند مى آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادى بکنم/من که با دست بت میکده بیدار شدم»
غزل مقام معظم رهبری در پاسخ به غزل حضرت امام(ره):
«تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی/تو طبیب همهای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان/دار منصور بریدی همه تندار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر/ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی/وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست/امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی/دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم/ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی»
نظرات شما عزیزان: